جدول جو
جدول جو

معنی چرب روده - جستجوی لغت در جدول جو

چرب روده
تکۀ پاک کرده رودۀ گوسفند که با گوشت و چربی پر کرده و پخته باشند، جگرآکند، چرغند، چرب رود
تصویری از چرب روده
تصویر چرب روده
فرهنگ فارسی عمید
چرب روده
(چَ دَ / دِ)
چرب رود. جهودانه. چرغند. روده ای که درون آنرا از چربی و پیه و گوشت پرکرده بپزند:
عربی را که بود ساکن بر
جانب ری فتاد رای سفر
دید پیش دکانچۀ طباخ
چرب روده، نفیر زد گستاخ
متعجب که: ’یا عجم ماذا
خذ فلوساً و اعطنی هذا’
عجم از وی گرفت فلس و نهاد
یک بدستی از آن بدستش داد
عرب از بیم دستبرد دغل
استوارش نهفت زیر بغل
ناگهان در میان شور و غلو
چرب رود از کفش فتاده فرو
چون ز نامش نداشت مسکین بهر
تا سراغش کند ز مردم شهر
بغل از خور تهی و کیسه ز دانگ
خرزه بر کف نهاد و میزد بانگ:
’ایها المسلمون ببلده ری
هل وجدتم بمثل هذا شی. ’
جامی.
، قسمتی از اسباب و جوارح شکم. حویّه. ج، حوایا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حویهالبطن. (بحرالجواهر) ، قولون. معاء قولون.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرم روده
تصویر کرم روده
نوعی کرم حلقوی شکل با زندگی انگلی که در رودۀ انسان و حیوان زندگی می کند، آسکاریس، اسکاریس، کرم معده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرب رود
تصویر طرب رود
نوعی ساز زهی دارای شش تار
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
چرب روده. روده ای که درون آنرا به چربو و پیه و گوشت آکنده و پخته باشند. چیزی شبیه به ’سوسیس’ که حالا در مغازه های کالباس فروشی میفروشند، چربی روی روده ها. (ناظم الاطباء). رجوع به چرب روده شود
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
وتری که آواز بم دهد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
قراقر. قرقر شکم. (فرهنگ اسدی، خطی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ورم روده
تصویر ورم روده
آماس روده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر روده
تصویر پر روده
پر چانه بسیار گوی روده دراز پر حرف مکثار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب روده
تصویر آب روده
قرقره شکم
فرهنگ لغت هوشیار
شاد رود از ابزار های خنیا همانند با شش تای که بر رویه آن از دو سوی زه های کوتاه بسته اند یکی از مقیدات آلات ذوات الاوتار و آن سازیست بر شکل شش تای با این تفاوت که بر سطح وی از طرفین اوتار کوتاه بندند
فرهنگ لغت هوشیار